تبــــــــليغات
پدر روزنامه می خواند، اما پسر کوچکش مدام مزاحمش می شد. حوصله ی پدر سر رفت و صفحه ای از روزنامه را که نقشه جهان را نمایش می داد جدا و قطعه قطعه کرد و به پسرش داد و گفت :
بیا کاری برایت دارم . یک نقشه دنیا را به تو می دهم، ببینم می توانی آن را دقیقاً همان طور که هست بچینی !
و دوباره به سراغ روزنامه اش رفت . می دانست که پسرش تمام روز مشغول این کار خواهد بود .
اما ربع ساعت نگذشته بود که که پسرک با نقشه کامل برگشت.
پدر با تعجب پرسید : مادرت به تو جغرافیا یاد داده است ؟
پسر جواب داد : جغرافیا دیگر چیست ؟
پشت این صفحه تصویر یک آدم بود، وقتی توانستم آن آدم را دوباره بسازم، دنیا دوباره ساخته شد !
آمار سايت
- آمار مطالب
- کل مطالب : 2592
- تعدادنظرات : 1482
- آمار کاربران
- تعداد کاربران :3218
- آمار بازديد
- بازديد امروز : 2,109
- بازديد ديروز : 547
- بازديد کل :12,387,758
مطالب تصادفي
مطالب پر بازديد