تاريخ : چهارشنبه 13 فروردین 1393 نويسنده : امیر نظرات بازديد: 3348
برای خواندن این رمان زیبا که به درخواست یکی از کاربران عزیزمون
در سایت قرار داده شده به ادامه مطلب برید...
تاريخ : دوشنبه 04 فروردین 1393 نويسنده : امیر نظرات بازديد: 2164
روزی اتوبوس خلوتی در حال حرکت بود
پیرمردی با دسته گلی زیبا روی یکی از صندلیها نشسته بود
مقابل او دخترکی جوان قرار داشت که بینهایت شیفته زیبایی
تاريخ : چهارشنبه 21 فروردین 1392 نويسنده : امیر نظرات بازديد: 4463
با من امشب چیزی از رفتن نگو
نه! نگو! از این سفر با من نگو
من به پایان می رسم از کوچ تو
با من از آغاز این مردن نگو
کاش می شد لحظه ها را پس گرفت
کاش می شد از تو بود و تا تو بود
کاش می شد در تو گم شد از همه
کاش می شد تا همیشه با تو بود
با من امشب چیزی از رفتن نگو
نه! نگو! از این سفر با من نگو
من به پایان می رسم از کوچ تو
با من از آغاز این مردن نگو
بقیه مطلب در ادامه مطلب
رمان عاشقانه قلب دزدی برای کامپیوتر
خلاصه داستان :
این پسر داستان ما یکشب که داشته برمی گشته خونه یک دفعه احساس می کنه که یکی خودشو می چسبونه بهش، نگاه که می کنه می بینه یک دختره ! خیلی عصبانی می شه هرکاری می کنه تا از دختره جدا بشه دختره بد تر می چسبه بهش ! و این رادین ما این دختر خوشگل رو می بره خونشون ودر اونجا اتفاقاتی هم برای رادین هم برای ترنم خانوم پیش میاد …
دانلود در ادامه مطلب..
تاريخ : دوشنبه 05 فروردین 1392 نويسنده : امیر نظرات بازديد: 4402
دانلود رایگان رمان عاشقانه زندگی بی عشق نمیشه
خلاصه داستان :
دختری به نام رامش که در دوران بچگی مادرش رو از دست میده و سختی هایی رو توی بچگی متحمل میشه…ولی با اینهمه.. تلاشش رو میکنه و توی رشته ای که میخواد قبول میشه….
یه رمان زیبا که خیلی حیفه اگه نخونید::
مساله ی تن فروشی دخترایی می پردازه که مجبورن، ناچارن راهی ندارن
گرگم که همیشه هست و یه عده هم بره میشن ، یعنی ناچارن بره بشن.
از روی تخت بلند میشم. سعی می کنم تعادلمو حفظ کنم و کله پا نشم. به سمت صندلیی میرم که لباسام روش افتاده. فکر کنم به اندازه ای که پول داده آش خورده که دست از سرم برداشته و خوابیده. تاپ و شلوارکمو می پوشم و نگاهی به ساعت میندازم. پنج و بیست دقیقه رو نشون میده . چیزی به صبح نمونده منم خوابم نمیاد. روی همون صندلی رو به روی میز آرایشی می شینم و نگاهی به خودم میندازم. هنوزم خیلی ظریف و دخترونه ام ولی یادم نمیره که دیگه دختر نیستم، پاک نیستم، معصومیت یه دختر رو ندارم...
- هندونه ، هندونه ی شب یلدا.... بیا که تموم شد...
خیابونا شلوغ و پر از آدم بود. چه مسخره است شب یلدا!!! مگه چه فرقی با شبای دیگه داره، یه دقیقه این ور و اون ور مگه چه حرکت نوینیه که اینجوری دارن خودشونو می کشن؟؟؟؟؟
بی خیال همه سرمو انداختم پائین و زیپ کاپشن مشکی کهنه کتونیمو می کشم تا خر خره بالا و ..................
بفیه رمان در ادامه مطلب....
- آمار مطالب
- کل مطالب : 2592
- تعدادنظرات : 1482
- آمار کاربران
- تعداد کاربران :3218
- آمار بازديد
- بازديد امروز : 336
- بازديد ديروز : 547
- بازديد کل :12,385,985