تاريخ : پنجشنبه 26 فروردین 1395 نويسنده : سجاد نظرات بازديد: 435

جملات و استاتوس های جدید فراموشی و دل کندن
می روی و من تحمل می کنم نبودنت را
می مانم و تو فراموش می کنی بودنـم را
دیروز می مردن ، فراموش می شدن آرام آرام …
امروز چه زود از یاد می رویم بی آنکه بمیریم …
قبر واقعی آدم در خاک نیست ، بلکه در قلب کسی است که فراموشت نمیکند !!!
.
.
.
…
چون به کام دل نشد دستی در آغوشت کنم / میرم تا در غبار غم فراموشت کنم
سر در آغوش پشیمانی گذارم تا تو را / ای امید آتشین با گریه خاموشت کنم
تو آسمون عاشقی ستاره پیدا نکنی / مدیون اشکای منی اگه فراموشم کنی
روزگار استاد فراموشی هاست ، امید وارم شاگردش نباشی !!!
به یاد آوردنت هر روز ، درد آورترین شکل فراموشی ست !
تصمیم گرفتم آنقدر کمیاب شوم شاید دلی برایم تنگ شود ، ولی افسوس فراموش شدم !
اشک خشک میشه ، خنده محو میشه ، اما یاد تو فراموش نمیشه !
از سکوت پرسیدم برای بهترینم چه بنوسیم ؟
گفت : بنویس ما را چون روزگاران مبر از یاد …
و عشق هیچگاه فراموش نمی شود مگر ۱ بار ؛ آن هم برای همیشه !!!
“بر باد رفته” صد بار بهت است از “از یاد رفته” !
از وقتی رفتی غمگینه خونه / گریم میگیره با هر بهونه
رفتی و موندم با این همه درد / هرگز نمیشه فراموشت کرد
زیبایی ها را چشم می بیند و مهربانی ها را دل …
چشم فراموش میکند اما دل هرگز …
پس بدان تازمانی که دل زنده است فراموش نخواهی شد !
میدونی بن بست زندگی کجاست ؟
جایی که نه حق خواستن داری نه توانایی فراموش کردن …
برات گردنبندی از گریه خریدم !
یادت باشه اگه فراموشم کنی ، گریه هام گردن توست !
می آیی و میروم من از هوش / رفتی و نمیشوی فراموش
کاش مىشد بدونى که فراموش کردنت مثل برآورده شدن آرزوهایم محال است …
فراموش کردن دوستان بزرگ لطمه زدن به قانون خاطره هاست …
همیشه به یادتم …
نمی گویم فراموشم مکن هرگز
ولی گاهی به یاد آور رفیقی را که می دانی نخواهی رفت از یادش …
آدم عزیزانشو فراموش نمیکنه بلکه به ندیدنشون عادت میکنه …
تقدیم به کسی که عادت به ندیدنش مثل فراموش کردنش غیر ممکنه !
نبودن هیچگاه به تلخی فراموش کردن یک بودن نیست …
مرا بازیچه خود ساخت چون موسی که دریا را / فراموشش نخواهم کرد چون دریا که موسی را
خیانت غیرت عشق است وقتی وصل ممکن نیست / چرا آشفته می خواهی خدایا خاطر ما را ؟
خاطره تنها مدرکی است که فراموشی را محکوم می کند ، پس بمان در خاطرم !
فراموش کن چیزی را که نمی توانی بدست آوری و بدست بیاور چیزی را که نمی توانی فراموش کنی !!!
شکسپیر
تنها یک برگ مانده بود …
درخت گفت : منتظرت میمانم !
برگ گفت : تا بهار خداحافظ !
بهار شد ولی درخت میان آن همه برگ دوستش را فراموش کرده بود …
ما بخار شیشه ایم ؛ نازمون کنی اشکمون در میاد چه برسه فراموشمون کنی !
اگر پوسیده گردد استخوانم ، نگردد مهرت از جانم فراموش …
خاطرات ناقوس هایی هستند که در ایام فراموشی به صدا در می آیند …
عادت می کنم :
به داشتن چیزی و سپس نداشتنش
به بودن کسی و سپس به نبودنش
تنها عادت می کنم … اما فراموش نه !!!
تا عشق تو آمد در قلبم ، تو رفتی
تا آمدم بگویم نرو ، رفته بودی
تا خواستم فراموشت کنم خودم را فراموش کردم …
- آمار مطالب
- کل مطالب : 2592
- تعدادنظرات : 1482
- آمار کاربران
- تعداد کاربران :3218
- آمار بازديد
- بازديد امروز : 3,144
- بازديد ديروز : 547
- بازديد کل :12,388,793