تبــــــــليغات
.jpg)
ميدان مين بغض ها هستم
اين روزهای دور از آغوشت
هرگوشه ی اين خانه یادت را.......
حالا که میخواهم فراموشت...
اين روزها همسنگران من
اين کاغذ و خودکارها هستند
ديگر بريدم از بنی آدم
هم صحبتم دیوارها هستند
این روزها دفتر به چشم من
جايي شبیه صحنه ی جنگ است
هر روز رو در روی خود هستم
خودکار در دستان من سنگ است
اين روزها حال و هوای من
مثل درختی بعد طوفان است
آنقدر خردم کرده ای دیگر
دل کندن از جان پیشم آسان است
هر روز بخشیدم تو را و تو
هر روز یاغی تر شدی با من
من چشم پوشی کردم اما تو
آلوده تر کردی فقط دامن
من عاشقت بودم نمی ديدی
چشمان تو لبريز دنیا بود
از دل رود آن کس که از دیده....
ای کاش در چشمت کمی جا بود
این روزها سخت است و سرسخت است
اين خاطرات دست و پا گیرم
انگار میخواهد مرا تنها
انگار میخواهد مرا پیرم
نه آنچنان خوبم نه چندان بد
آنچه نباید بر سرم آمد
فهمیده بودم دوستت دارم
باور نمی کردم که تا اين حد..
آرام می بندم نگاهم را
رو به تو و دنیای بی رحمی
دنیا سپر انداختم پیشت
دیگر نمیخواهم ز تو سهمی....
منبع : delneveshtehayesaba.blogfa
آمار سايت
- آمار مطالب
- کل مطالب : 2592
- تعدادنظرات : 1482
- آمار کاربران
- تعداد کاربران :3218
- آمار بازديد
- بازديد امروز : 2,222
- بازديد ديروز : 547
- بازديد کل :12,387,871
مطالب پر بازديد