سلام به دوستاي نازنينم
اينم از جديدترين سري دل نوشته هاي عاشقانه
اميدوارم تک تک لحظات زندگيتون سرشار باشه از عشق . . .
…
آنقدر دوستت دارم که
پروانه ها گيج مي شوند
گل ها تعجب مي کنند
و باران دلش آب مي افتد !
.
.
.
بقیه در ادامه مطلب....
.
حسادت يا خساست ؟
اسمش را هرچه ميخواهي بگذار ،
من ميخواهم تو فقط عزيز دل من باشي !
.
.
.
اگر گفتي چگونه مي شود مرده اي را زنده کرد ؟
فرض کن من مُرده ام ، حالا بخند …
.
.
.
عاشقانه
“صادقانه”عارفانه”شاعرانه”
“بي بهانه”باصداقت”بي نهايت”تاقيامت”
من فدايت شوم…
.
.
.
آسـمان که نشد، چرا درخـت نباشم
وقتي تـو در مـن اين هـمه پـرنده اي!
ذهنم،پر از لانه هايست که براي تو …
ساخته ام…!
.
.
.
در انتظار آغازي ديگرم ، انتخاب مجدد جفت ها
شايد اين بار نوحي بيايد ، مرا برگزيند در کنار “تو”
.
.
.
اگر نشانياَم را بپُرسند،
ميگويم:
تمام پيادهروهاي جهان!
اگر گُذرنامه بخواهند،
چشمان تو را نشانشان ميدهم !
ميدانم که سفر کردن به ديارِ چشمانت،
حق طبيعي تمام مَردُم دُنياست !
.
…
.
سه آرزوي قشنگ عاشقانه :
بي من نباشي
بي تو نباشم
بي هم نباشيم :x
.
.
.
اي نازنين جواب معماي من تويي
تنها چراغ روشن شبهاي من تويي
وقتي دلم گرفت از انبوه ابرها
احساس آفتابي دنياي من تويي
.
.
.
تو هر شب بي ادعا در من شعر مي شوي . . .
و من هر روز مغرورانه پز شاعر بودنم را ميدهم …!
.
.
.
دلم يه رمان ميخواد که اولش من و تو باشيم ،
آخرش ما . . .
.
.
.
دنــيـــا ادامــــه لــبـخـنـد تــــوســت ..
کــه تــــا آخــــريــــن لـــبــخـنـد مــــن کـــش مــــي آيــــد ؛
تـــو لــب بـــــرمــيــچــيـنــــي
و مـــن ..
جـــايي مـــيـــان آســـمـــان و زمـــيـــن ..
مـعـلق مي شــــوم ..
.
.
.
به شقايق سوگند
که تو بر خواهي گشت
من به اين معجزه ايمان دارم
منتظر بايد بود
تا زمستان برود
غنچه ها گل بکنند
.
.
.
“تو” دوم شخصِ مفرد نيست
همه ي زندگيِ “من” است
.
.
.
پشت ِ شعرهايم
قاليچه مي بافي
بانو
دست هاي ظريفت را
رج به رج
روي واژه هايم بکش
اين شعر
دست بافت ِ توست…
.
.
.
دلم هنوز خيس خورده نگاه توست…
نازش بدار که نلغزد از ميان دستهايت…
.
.
.
مي خواهمت …
و اين شايد آغازي براي خود خواهي ام باشد …
.
.
.
“شعر” را کوتاه دوست دارم
“موهاي” تو را بلند
.
.
.
قــَشنگ تـَرين و زيبـــاتـَرين ســاعت ِ دُنيا، ساعَتے بــُود کـِـہ ديدَمـِـت…
.
.
.
مثل باران هاي بي اجازه
وقت و بي وقت
در هوايم پراکنده اي
و من بي هوا
ناگهان خيسم از تو !
.
.
.
تکثير تو در هر ثانیه از زندگيم
یعنــــــی قشنگترین تکراری که هيچوقت تکراری نمی شود
.
.
.
نزديکت مي شوم بوي دريا مي آيد
دور که مي شوم صداي باران
بگو تکليفم با چشمهايم چيست ؟
لنگر بيندازم و عاشقي کنم ، يا چتر بردارم و دلبري کنم ؟
.
.
.
خسرو شکيبايي :
عشق همه چيزو شفا ميده اِلّا خودشو !
.
.
.
تو زيباترين تابلوي ديوار زندگي مني …
کاش داوينچي تو را مي ديد !
.
.
.
گاهي بي دليل نباش
گاهي بي دليل بد باش
ميترسم چشم بخوريم
آنقدر که با هم خوبيم…
.
.
.
هيچــگاه ادعـاي خاص بودن نکردم ،
اما خــاص بودن عشق ” تو ”
مرا هـــم خاص کرد …
.
.
.
دوست من …
اين روزها هوا پر شده از آرزوهاي خوب ،
که برايت
به بادها سپرده ام .
کاش پنجره ات باز باشد…
.
.
.
تو که باشي بس است
مگر من جز “نفس” چه ميخواهم !؟
.
.
.
هميشه دورنماها خواستني ترند
مثل سراب
مثل فردا
مثل تو :(
.
.
.
بي تو سرد و خستم دل شکستم،ميميرم اگه نباشي پيشم . . .
با تو جون ميگيرم،نميميرم بزار دستاتو تو دستم !
بي تو بي قرارم،نميتونم از تو چشم بردارم . . .
با تو خوبه حالم سبک بالم،به اين حس قشنگم ميبالم !
.
.
.
دلم ميخواهد نامت را صدا کنم!
يک طور ديگر
جوري که هيچ کس صدايت نکرده باشد!
دلم ميخواهد نامت را صداکنم…
يک طور که دلت قرص شود که من هستم!
يک طور که دلم قرص شود که با بودن من ,تو هم هستي…
.
.
.
دســتــــم را کـــه مـــي گـــيـــري . . .
نـــبـــض تــــو در دلــــم مـــي ريـــــزد !
.
.
.
تلخ است ،
تلخ تلخ اين زندگي
اما عشق تو عجب تعادلي برقرار کرده است
شيرين است ،
شيرين شيرين در برابر اين زندگي !
.
.
.
مي شود در همين لحظه از راه برسي و جوري مرا در آغوش بگيري
که حتي عقربه ها هم جرات نکنند از اين لحظه عبور کنند ؟
.
.
.
آرامشــي مي خواهم ،
خلوتــي مي خواهم ،
تــو باشي و من ..در کنار هـــــم …
تو …
سکوت کنــي…
و مــن
گوش کنم
.
.
.
کاش مي شد
فقط،”تو” را داشته باشم…
خدا هي بپرسد:
خوب، ديگر چه؟
من بگويم:
هيچ! همين کافيست…!!!
.
.
.
تو
تا آخــــــر ِ عمرتـــــ
درگيـــــــرِ مـن خــواهي بـود.
و تظـــــاهُـر مي کنـــــي نيــــستــي!
مقــايــسه ،
من و اويي که انتخابش کردي
تــو را از پـا در خواهــد آورد.
مـن،
مـــــي دانــم به کـُـجاي قلبــت شليــک کـرده ام
.
.
.
با زنت شوخي کن
سر به سرش بگذار
از غذايش بچش
از دستپختش تعريف کن
و بدان که اگر گاهي هم ظرف ها را تو بشوري
آسمان خدا به زمين نمي آيد…!
آخر مي داني؟
او همان دختر روياهاي ديروزت است
که به آشپز خانهء زندگي امروزت آمده…!
باور کن بدون او
اجاق خانه ات حسابي کور کور است
.
.
.
بعضي وقتها..دِلم مي خواهد
خودمان را بزنيم ، به علي چپِ کوچه ها
و بعد?يک هو ببينم که
از خيابان اصلي سر در آورده يم
يک ماشين دربست بگيريم
و برويم ته دنيا با هم بنشينيم لبه پرتگاهش
و هي پاهايمان را تکان بدهيم
تخمه بشکنيم و بلند بخنديم . . .
.
.
.
ـآهـآي پـسـرـي ک ِ ميـخــآي شـوووَرم بشـي
هيچـي، خــوشـآ بـه سـَعـآدَتـت ديگـه ـاَز خـدآ چي ميـخــآي؟!
چيـکـآر کـردي ک ِ ـانقـَد خـدـآ دوستـت دـآرـه کصـآفط
خدـآ شـآنس بد ـه
وـآلـآ..مـُفت خـوشبـَخت شـُدي
- آمار مطالب
- کل مطالب : 2592
- تعدادنظرات : 1482
- آمار کاربران
- تعداد کاربران :3218
- آمار بازديد
- بازديد امروز : 2,682
- بازديد ديروز : 547
- بازديد کل :12,388,331