ﮔــﺎﻫــﯽ
ﺩﻟﻢ ﺑــﺮﺍﯼ ﺯﻣــﺎﻧﯽ
ﮐـﻪ ﻧﻤﯽ ﺷﻨﺎﺧﺘﻤﺖ ﺗﻨـــﮓ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ…
متنفرم
از تمام قهوهـ های تلخــــــــــــــی
کِه
تورا قسمتـِ…
فالـــــــــــــم نمی کند…
نـشـستـه ام…
بـــیـاد ِ کــودکــی هـــایــم ،
دور ِ “غــلـط“هــا ،
یـک خــط ِ بـستـه مـی کـــشـم !
دور ِ تــــــــو !
درســت زمانی که ســرت جــای دیگری گــرم است
دل مـــن همینــــجا یـــــــــخ میـــــزنــد !
چه فاصــله زیــادی است از سـر تـو تا دل مــن . .
یاد تو
هیچ گاه از بین نمیرود
بلکه
از سطری
به سطری دیگر
منتقل میشود…
و اینست قانون پایستگی چشمانت!
من غرورم را به راحتی به دست نیاوردم
که هروقت دلت خواست خردش کنی….!!!
غرور من اگر بشکند…
با تکه هایش
شاهرگ زندگی تو را خواهم زد…
دل است دیگر
یا شور میزند یا تنگ میشود یا میشکند
آخر هم مهر سنگ بودن میخورد روی پیشانیاش…
استعداد عجیبی در شکستن داری….
قلب…غرور…پیمان…
استعداد عجیبی در نشستن دارم….
به پای تو…به امید تو…در انتظار تو
گاهی دلت از زنانگی میگیرد
میخواهی کودک باشی
دختر بچه ای که
به هر بهانه ای به آغوشی پناه میبرد
وآسوده اشک میریزد
زن که باشی
باید بغض های زیادی را بی صدا دفن کنی…
کاش ماه ، همیشه پشت ابر بماند
نمی خواهم بدانم ، شب مهتاب ، بی من چه می کنی . ….
- آمار مطالب
- کل مطالب : 2592
- تعدادنظرات : 1482
- آمار کاربران
- تعداد کاربران :3218
- آمار بازديد
- بازديد امروز : 1,202
- بازديد ديروز : 547
- بازديد کل :12,386,851