تبــــــــليغات
پادشاهی در زمستا به یکی از نگهبانان گفت سردت نیست؟
گفت=عادت دارم
گفت=میگویم برایت لباس گرم بیاورند و فراموش کرد.
صبح جنازه نگهبان را دید که روی دیوار نوشته بود=
به سرما عادت داشتم اما وعده لباس گرمت مرا ویران کرد
آمار سايت
- آمار مطالب
- کل مطالب : 2592
- تعدادنظرات : 1482
- آمار کاربران
- تعداد کاربران :3218
- آمار بازديد
- بازديد امروز : 2,118
- بازديد ديروز : 547
- بازديد کل :12,387,767
مطالب تصادفي
مطالب پر بازديد