
جملات دلتنگی عاشقانه با عکس
بعد از این، مرگ نفسهای مرا می شمرد
فقط از این نگرانم که تو تنها بشوی
.
.
.
…
چه خوش است راز گفتن به حریف نکته سنجی
که سخن نگفته باشی به سخن رسیده باشد
فانوس هایم را چراغ راهت کرده ام
تا بدانی چشم هایم هنوز در انتظار توست
گاهی ، دوستت دارم هات
بیهوده و غم انگیز است …
همانند دویدن ها
برای جبران گل به خودی!
آب با خود همه ی دهکده را خواهد برد
اگر این رود ، زمانی بشود طغیانی
دلم گرفته اگر زنگ می زنم گاهی
مــرا ببخش که اینقدر بی مبالاتم
من پیر سال و ماه نیَم،یار بیوفاست
بر من چو عمر میگذرد،پیر از آن شدم!
درک کردن یک زن
کار سختی نیست !
فقط مرد می خواد …
حالا که آمدی
حرفِ ما بسیار،
وقتِ ما اندک،
آسمان هم که بارانی ست …!
در غلغله ی جمعی و «تنها» شده ای باز
آنقدر که در پیرهنت نیز غریبی
با همین نیمه همین معمولی ساده بساز
دیــــر کردی نیمـه ی عاشق ترم را باد برد
صدای تو ای دوست
در دل من آواره است
هم چون آوای درهم دریا
میان این کاجهای نیوشنده
من نیستم… نگاه کن این باغ سوخته
تاوان آتشی ست که روشن گذاشتی
قایقت می شوم
بادبانم باش
بگذار هر چه حرف پشتمان می زنند
باد هوا شود
دورترمان کند.
زین پس عزیز ،شما باش و شانه هات
ما را برای گریه سرِ آستین بس است…
بر سر برهان نظم افتاده در شهر اختلاف
دکمه هایت را عزیزم نامرتب بسته ای؟
ساعتِ دیدار
بهوقتِ قرارهای عاشقانه بود.
دیر رسیدی!
هیچ عاشقی ساعتَش را
بهوقتِ گرینویچ تنظیم نمیکند.
گنجشک من ! آهسته به پرواز بیندیش
تا باد پریشان نکند بال و پرت را
ای که از کوچـــه معشوقـــه ی ما می گذری
بر حذر باش که این کوچه خیابان شده است
نُتِ کوچکی هستم
در خطوط حاملِ گیسووهات.
نسیمی کافیست تا جهان
در نگاه اَم به رقص برخیزد.
مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست
چگونه با جنون خود مدارا می کنم هر شب
نیامدی و نچیدی انار سرخی را
که ماند بر سر این شاخه تا زمستان شد
چهقدر تنهاست
شاعری که عاشقانههاش
دست به دست میروند
به دست تو اما،
نمی رسند!
من برگشتم
لازم نیست به پشت سرم نگاه کنی
من همان آدم دو بعدی ام توی عکس ها
که گاهی هم لبخند می زند
نسیم نیست نه! بیم است
بیم “دار” شدن !
که لرزه می فکند بر تن سپیداران …
- آمار مطالب
- کل مطالب : 2592
- تعدادنظرات : 1482
- آمار کاربران
- تعداد کاربران :3218
- آمار بازديد
- بازديد امروز : 3,517
- بازديد ديروز : 547
- بازديد کل :12,389,166