تاريخ : پنجشنبه 30 آبان 1392 نويسنده : امیر نظرات بازديد: 525
اس ام اس و چملات غمگین خاطرات گذشته
همه میگویند چشمانش رنگارنگ است !
اما من میگویم چشمانش عسلی ست !
نه برای رنگش !
“ چون شیرینترین خاطراتم در چشمانش بود ”
گاه خاطرات خنده دار ، ساده ترین بهانه برای گریستن میشوند . . .
میخواهم یادت را طلاق دهم ولی چکار کنم که از عهده مهریه سنگین خاطراتت بر نمی آیم !
آهای خاطرات ؛ اگر میدانستم روزی طناب دارم خواهید شد هیچوقت نمی ساختمتان !
اگر آنکه رفت خاطره اش را می بُرد
فرهاد سنگ نمی سُفت !
مجنون آشفته نمی خُفت !
باور کنید که فراموشش کرده ام . . .
اما نمی دانم چرا بعضی وقت ها همین که اسمش را می شنوم . بی اختیار خاطره از چشمم فرو می ریزد . . .
چشمم به گیسوانت که می افتد تمام خاطراتمان آرام آرام ، زنده می شوند . . .
یک به یک ، مو به مو . . .
مـا خاطره ها را می سازیم . . .
خاطره ها ما را ویران می کنند . . . !
فاسد بـــودن فقط به تن فروشی نیست !
گاهی وقت ها به فروختن خاطرات قدیمی به بهای ورود یک تازه وارد است !
تو برای همیشه میروی و من چقدر کار روی سرم ریخته !
خاطرات زیادی برای فراموش کردن دارم . . .
بضى خاطره ها لبخند میارن رو لبت ، بضى وقتا هم حاضرى هرکارى کنى که یادِ اون خاطره و حماقتت نیوفتى . . .
خاطرات هرچه شیرین تر باشند بعدها از تلخی گلویت را بیشتر می سوزانند !
گهگاهی سفری کن به حوالی دلت
شایداز جانب ما خاطره ای منتظر لمس نگاهت باشد
فرستنده : خاطره
هر روز که بیدار می شوم وحشت زده قاب خاطرات ذهنم را مرور میکنم . . .
هیچ بعید نیست تو از آنجا هم رفته باشی !
با تو از خاطره ها سرشارم
با تو تا آخر شب بیدارم
عشق من ! دست تو یعنی خورشید
گرمی دست تو را کم دارم
یغما گلرویی
ای غریبه توچقد شبیه خاطراتم هستی ؟
نیشخند نزن دیگر قلبم بادیدنت نمی تپد !
امروز خاطراتت را سوزاندم . . . !
اما بوى خوش هیزمش بیقرارم کرد
اتفاق تازه اى نیست . . .
من دوباره دلتنگت شدم
ﺷﻬﺎﻣـﺖ ﻣﻴﺨـﻮﺍﺩ ” ﺑـﺪﻭﻥ ﺍﺷک ”
ﺧﺎﻃﺮﺍﺗـﺖ ﺭﺍ ﻣﺮﻭﺭ ﻛﺮﺩﻥ . . .
نوار قلب خاطرات من پر از خط های صافی ست که بی نام تو جان ندارند . . .
من ازت خاطره دارم وقت بارون . . .
این خودش درد کمی نیست !
مرور می کنم خاطراتمان را . . .
اما مگر کپی برابر اصل می شود ؟
بضی وقتا دفتر خاطرات آدم با اسم کسی پُر میشه که حضورش هیچ کدوم از لحظه های با تو بودن رو حس نکردنه و این خیلی غم انگیزه . . .
اینروزها حسابی دورم شلوغ است دیگر تنها نیستم
وقتی یادت هست
خاطراتت هست
غمت هست
غصه ات هست
فقط نمیدانم چرا گریه میکنم . . .
تنها هنگامی که خاطره ات را می بوسم در می یابم دیری است که مرده ام !
چرا که لبان خود را از پیشانی خاطره تو سردتر می یابم . . .
از پیشانی خاطره تو ای یار !
ای شاخه جدامانده من !
شاملو
گاهی باید فاتحه خاطره ای رو خوند !
وگر نه همون خاطره فاتحه تو رو می خونه !
بعضی از آدمها . . .
ارزش خاطره شدن هم ندارن !
- آمار مطالب
- کل مطالب : 2592
- تعدادنظرات : 1482
- آمار کاربران
- تعداد کاربران :3218
- آمار بازديد
- بازديد امروز : 3,436
- بازديد ديروز : 547
- بازديد کل :12,389,085