سایت عاشقانه آهـو

دسته بندي ها

آرشيو ماهانه

تبــــــــليغات

بهرین داستان واقعی دنیا دختر و پسر

تاريخ : پنجشنبه 02 خرداد 1392 نويسنده : امیر نظرات بازديد: 1181

پسره به دختری که باهاش دوست بود میگه :
امروز وقت داری بیای خونمون؟
دختره : مامانم نمیذاره
پسره : بگو میخوام برم استخر...
دختره اومد خونه دوست پسرش

زود باش برو ادامه مطلب بخون واقعی هست

پسره به دختری که باهاش دوست بود میگه :
امروز وقت داری بیای خونمون؟
دختره : مامانم نمیذاره
پسره : بگو میخوام برم استخر...
دختره اومد خونه دوست پسرش
پسره : تو که اومدی استخر مثلا باید موهات خیس باشن، برو تو حموم و موهاتو خیس کن!
وقتی دختره میره حموم، پسره به دوستاش زنگ میزنه . . .
پسره و دوستاش یکی یکی میرن و. . .
این آخری که رفت حموم ، دیدن خیلی دیر کرد ، نه یک ساعت نه دو ساعت ، موند تو حموم...

رفتن تو حمومو یهو دیدن دختره و پسره رگ دستشونو باهم زدند و گوشه حموم افتادن و روی دیوار حموم نوشته :

نامردا خواهرم بود . . .

دوست من نظرت یادت نره

نظرات

	اين نظر توسط سرور در تاريخ 1392/03/14 و 14:41 دقيقه ارسال شده است

			متاسفانه این موضوع توی جامعه ما خیلی رواج پیدا کرده واسه همینه که میگن به هر پسری اعتماد نکنید

	اين نظر توسط asal در تاريخ 1392/03/10 و 0:23 دقيقه ارسال شده است

			بابا ایول دمت گرم بااین داستان جالبت واقعا ارشادمون کردی.مرسییییییییییییییییییییییییییییی

	اين نظر توسط حنانه در تاريخ 1392/03/01 و 11:56 دقيقه ارسال شده است

			متاسفانه اين اتفاق توي شهر من افتاد قائم شهر جايي كه رتبه دوم رو داخل كشور عزيزمون از نظر مشكلات اخلاقي دارن جوان هاش و مال يك سال پيشه اين اتفاق

	اين نظر توسط محمد در تاريخ 1392/02/30 و 17:43 دقيقه ارسال شده است

			سلام آخو جان خیلی جالب بود ممنون با اجازه شما من این داستان رو برا وبلاگم برداشتم حلال کن ب من هم سر بزن پشیمون نمیشی